بدان که مردم بی هنر، مادام بی سود باشد، چون مغیلان که تن دارد و سايه ندارد؛ نه خود را سود کند و نه غیر خود را.
بدان که انسان بدون هنر و داشتن برتری برای همیشه بی فايده است. مانند درختچۀ خارداری که جسم دارد ولی سايه ندارد. اين انسان نه برای خود سودی دارد و نه برای ديگران.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
مردم |
انسان |
هنر |
برتری و فضیلت |
مادام |
همیشه |
مغیلان |
درختچۀ خار دار |
آرایه ادبی:
در عبارت بالا مردم به مغیلان تشبیه شده است.
جهد کن که اگرچه اصیل و گوهری باشی، گوهر تن نیز داری که گوهر تن از گوهر اصل بهتر بود.
تلاش کن هرچند که انسان با اصل و نسب خوب، هستی، هنر و فضیلتی هم داشته باشی زيرا هنر و شايستگی فردی از اصل و نسب، بهتر و با ارزش تر است.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
جَهد |
تلاش |
اصیل |
دارای اصل و نسب خوب |
گوهری |
دارای ارزش و با اصل و نسب |
بزرگی، خرد و دانش راست نه گوهر را، اگر مردم را با گوهر اصل، گوهر هنر نباشد، صحبت هیچ کس را به کار نیايد.
ارزش و بزرگی انسان به عقل و دانش اوست نه به اصل و نسبش، اگر انسان همراه با اصل و نسب، هنر و شايستگی فردی نداشته باشد به درد دوستی و هم نشینی نمی خورد.
واژه |
معنی واژه |
صحبت |
هم نشینی و دوستی |
به کار نیايد |
نامناسب است، به درد نمی خورد |
در هرکه اين دو گوهر يابی ، چنگ در وی زن و از دست مگذار که وی، همه را به کار آيد.
در هرکس اين دو ويژگی «اصل و نسب و شايستگی فردی« را پیدا کردی، با او دوستی کن و او را از دست نده زيرا چنین انسانی برای همه مفید و به درد بخور است.
آرایه ادبی:
چنگ در وی زن ß کنايه از کمک گرفتن
از دست مگذار ß کنايه از رها نکردن
سخن، ناپرسیده مگوی و از گفتار خیره پرهیز کن، چون باز پرسند جز راست مگوی، تا نخواهند کس را نصیحت مگوی و پند مده؛ خاصه کسی را که پند نشنود که او خود اوفتد.
تا حرفی را از تو نپرسیده اند از حرف زدن بی فايده، دوری کن، وقتی از تو چیزی می پرسند، فقط حرف راست بگو، مخصوصا کسی که پند پذير نیست را نصیحت نکن زيرا چنین کسی، خودش گرفتار می شود.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
خیره |
بی فايده |
خاصه |
بخصوص |
اوفتد |
گرفتار می شود |
آرایه ادبی:
پلید و پاکی ß تضاد
از جای تهمت زده پرهیز کن و از يار بد انديش و بد آموز بگريز، به غم مردمان شادی مکن تا مردمان نیز به غم تو شادی نکنند.
از رفتن به جاهايی که مردم به آن بدگمان هستند، دوری کن و از دوست بدخواه و بد فکر فرار کن، در غم و اندوه مردم خوشحالی نکن تا مردم هم در غم تو شادی نکنند.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
تهمت |
نسبت دروغ |
بد انديش |
بد فکر، بدخواه |
داد ده تا داد يابی، خوب گوی تا خوب شنوی، اگر طالب علم باشی، پرهیزگار و قانع باش و علم دوست و بردبار و کم سخن و دور انديش.
همیشه با عدالت و انصاف رفتار کن تا با تو به عدالت و انصاف رفتار کنند، خوب حرف بزن تا حرف خوب بشنوی. اگر خواهان علم و دانش هستی، پرهیزگار و قانع و راضی و دوست دار علم، صبور، کم حرف و آينده نگر باش.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
داد |
انصاف |
طالب |
خواهان |
قانع |
راضی |
بردبار |
صبور |
دور انديش |
آينده نگر |
آدمی بايد که بسیار نگويد و سخن ديگری به سخن خود، قطع نکند.
انسان نبايد بسیار حرف بزند و نبايد حرف ديگری را با حرف خود، قطع کند.
اگر سوال از جماعتی کنند که او داخل آن جماعت بود، بر ايشان سبقت ننمايد و اگر کسی به جواب مشغول شود، او بر بهتر جوابی از آن، قادر بود، صبر کند تا آن سخن تمام شود، پس جواب خود بگويد بر وجهی که در متقدم طعن نکند.
اگر از گروهی سوالی شود که او هم در آن گروه باشد، در جواب دادن، پیشی نگیرد و اگر کسی مشغول جواب دادن باشد و او می تواند جواب بهتری بدهد، بايد صبر کند تا حرف آن شخص تمام شود، سپس جواب خود را به صورتی بگويد که شخص قبلی، تمسخر نشود.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
سبقت |
پیشی گرفتن |
بر وجهی |
به گونه ای |
مُتقدّم |
قبلی و پیشین |
طعن |
تمسخر |
در محاوراتی که به حضور او میان دو کس رود، خوض ننمايد و اگر از او پوشیده دارند، استراق سمع نکند و تا او را با خود در آن مشارکت ندهند، مداخلت نکند.
در گفت و گوهايی با حضور او میان دو نفر انجام می شود، عمیق فکر نکند و اگر آن دو نفر، سخنشان را از او مخفی می کنند، دزدکی گوش نکند و تا وقتی که او را در گفت و گوی خود شريک نکرده اند، دخالت نکند.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
محاورات |
گفت و گو |
استراق سمع |
دزدکی گوش دادن |
خوض ننمايد |
خیلی و عمیق فکر نکند |